-پاسخ آیت الله سیستانی درباره لباس مشکی در محرم وصفر
-پاسخ آیت الله خامنه ای درباره افطار کردن با تربت امام حسین علیه السلام
-دست زدن همراه با شادي و خواندن و ذكر صلوات بر پيامبر اكرم و آل او(ص) درجشن هايي كه به مناسبت ايام ولادت ائمه(ص) و اعياد وحدت و مبعث برگزار مي شود چه حكمي دارد؟ اگر اين جشن ها در مكانهاي عبادت مانند مسجد و نمازخانه هاي ادارات و يا حسينيه ها برگزارشوند، حكم آنها چيست؟
-پاسخ آیت الله شبیری زنجانی درباره جشن عروسی در ماه محرم وصفر
-پاسخ آیت الله مکارم شیرازی درباره اصلاح و آرایش در ماه های محرم و صفر
-پاسخ آیت الله روحانی درباره جنگ عایشه با امیرالمؤمنین (علیه السلام) از همه گناهان بدتر بود
-پاسخ آیت الله جوادی آملی درباره نماز روز عید غدیر
-پاسخ آیت الله جوادی آملی درباره نماز عید غدیر
-پاسخ آیت الله حکیم در باره افضل بودن حضرت علی علیه السلام از بقیه ائمه وپیامبران
-پاسخ آیت الله وحید خراسانی درباره سیگار کشیدن در ماه رمضان

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:14043 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:32

در مورد عشق، عاشق، معشوق مطالبي ارسال فرماييد. عشق حقيقي و مجازي، چگونگي پديد آمدن عشق، نحوه تميز دادن بين عشق حقيقي و هوس بازي و شهوت راني؟ نحوه چشم پوشي از عشق؟ آيا فقط در مورد عشق به الله ميتوان واژه عشق را بكار برد يا همه عشقها؟ همه افراد عاشق ميشوند؟ آيا صحبت با معشوق از جنس مخالف و نامحرم اشكال دارد؟ و....



لغت عشق در معاني مختلف از قبيل بسيار دوست داشتن، گران سنگ، بلند اقبال، آتش دست، هستي سوز و... به كار رفته است. برخي ماده عشق را مشتقّ از»عشقه« ميدانند.عشقه نام گياهي است كه در فارسي پيچك ناميده ميشود. عشقه{P - رك به لغت نامه دهخدا، ص 14024 - 14026P}

كنار ريشه درخت رشد ميكند و به دور تنه درخت ميپيچد به طوري كه تنه درخت را كاملاً ميپوشاند. عشقه روز به روز رشد ميكند و در مقابل درخت كم كم برگهايش زرد و شاخه هايش پژمرده ميشود و در نهايت خشك ميگردد.

{P - همان و مجله پرسمان، پيش شماره اول، به نقل از آية الله جوادي آملي.P}

در اصطلاح تصوف و عرفان، عشق به معبود حقيقي، اساس و بنياد هستي را تشكيل ميدهد و كمال واقعي را بايد در آن جستجو كرد. اهل سير و سلوك آن را آتشي دانند كه در دل آدمي برافروخته شود. در فلسفه نيز مسأله عشق مورد بحث واقع شده و برخي آن را فضيلت دانسته و برخي ديگر رذيلت ميدانند.

{P - همانP}

از طرفي تحقق عشق، به دليل اضافي بودنش مبتني بر دو امر ديگر است: عاشق و معشوق.

هر چند در زبان قرآن، كلمه عشق بكار نرفته است اما از برخي آيات و نيز روايات مفهوم عشق - محبت زياد - استفاده ميشود بعلاوه آن كه در روايات، حتي ماده عشق نيز بكار رفته است:

»مفهوم عشق« در قرآن و روايات:

در سوره بقره آيه 165 در زمينه اوصاف مؤمنين آمده است كه:

»والذين امنوا اشدُّ حُبّاً لِلّه«

مومنين حقيقي كسانياند كه بيشترين محبت را به خداوند دارا هستند

و در روايات آمده است:

»افضلُ النّاس من عَشِقَ العِباده«

بهترين مردم كسي است كه به عبادت الهي عشق بورزد





ماهيت عشق:

به طور كلي آن چه از مفهوم عشق در قرآن، روايات و گفتار عرفا و فلاسفه الهي استفاده ميشود آن است كه عشق لطيفهاي است رباني كه راز و رمز آفرينش را تشكيل داده و محور حيات عالم محسوب ميگردد. عشق واقعي نه از مقوله حسّ است و نه از مقوله عقل بلكه حقيقتي است كه عاشق را فاني در معشوق نموده و از خوديّت رها سازد.

انواع عشق:

عشق در مفهوم عام سه نوع است: 1 - عشق كاذب؛ 2 - عشق مجازي؛ 3 - عشق حقيقي.

عشق كاذب همان تمايلات و خواهشهاي نفساني است كه مشترك بين حيوان و انسان است. در حقيقت اطلاق عشق بر چنين شهواتي كه از حيوانيّت انسان سرچشمه گرفته و بعد از وصال عاشق به معشوق، از بين ميرود، ناتمام است. خاصيت چنين شهواتي آن است كه زود ميآيد و زود هم ميرود. چنين شهواتي نه تنها كمال و فضيلتي را در انسان پديد نميآورد بلكه در صورتي كه از راه نامشروع و غلط تأمين گردد سبب نابودي روح و فضائل انساني خواهد گرديد. نمونههاي عيني چنين شهواتي را ميتوان در روابط نامشروع دختران و پسران كه تن به اسارت نفس خويش دادهاند جستوجو كرد. چنين عشقي در حقيقت به نوعي خودپرستي و ذلت به نفس برميگردد. مولوي در رابطه با چنين عشقهايي ميگويد:

عشقهايي كز پي رنگي بود

عشق نبود عاقبت ننگي بود

عشق مجازي، آن است كه زمينه رسيدن عاشق را به معشوق حقيقي فراهم ميكند. چون »مجاز« به معناي معبر و مكاني است كه انسان با عبور از آن به مقصد ميرسد. عشق انسان به شخصيتهاي متعالي نظير بعضي از اولياء خدا، علماء بالله، يا علاقه به بعضي از مومنين بخاطر ايمانش را ميتوان مصاديق چنين عشقي دانست چون عشق به آنان انسان را به سوي عشق به خدا هدايت خواهد كرد. خاصيت چنين عشقي آن است كه اولاً پايدار بوده و فناناپذير است؛ ثانياً عاشق را از اسارت شهوت و هواپرستي رهانيده و سبب بروز فضائل و كمالات معنوي در او خواهد شد. بنابراين هرگاه عشقهاي مجازي انسان را به عشق حقيقي نرسانده و يا عاشق را در همان مرتبه متوقف كند، اطلاق عشق به چنين حالتي نيز ناصواب خواهد بود؛ همانند كساني كه خود را به ظاهر عاشق امامان(ع) دانسته اما در رفتارشان با آن بزرگواران مخالفت ميكنند.

برترين و عاليترين عشقكه اساس عرفان الهي بر پايه آن قرار گرفته و انسان با قرار گرفتن در آن مرتبه، آرامش حقيقي نائل ميگردد، عشق به خدا و كمال مطلق است. عشق به خداوند از جهت آن كه معشوق، برخوردار از همه زيباييها و كمالات بوده و سستي و زوال در آن راه ندارد سبب خداگونه شدن عاشق ميگردد. چنين عشقي هر قدر افزايش يابد سبب افزوني قوت روح گرديده و همانند شكوفهاي كه از بهار نشان دارد عاشق را محو در زيبايي خود ميكند. خاصيت بارز چنين عشقي آن است كه تعدد بردار نيست، يعني ممكن نيست چنين عاشقي به غير الله نيز عشق بورزد.

در ادبيات عرفاني، به چنين عشقي، »دل آرام« اطلاق گرديده و جهت تقريب به ذهن مثلي ذكر كردهاند؛ چنان كه نظامي ميگويد:

ليلي مريض شد و در دوران بيماري كه طراوت خود را از دست داد. مادرش براي شنيدن وصيتهاي پاياني او، بر بالينش حاضر شد. ليلي به مادرش گفت: پيام مرا به مجنون برسان و بگو اگر خواستي عاشق شوي عاشق مثل من نباش كه با يك تب، تمام طراوت خود را از دست ميدهد. عاشق كسي و چيزي باش كه نه مريض شود و نه از بين برود كه او خداست. اگر كسي خدا را شناخت و عاشق او شد به ديگري عشق نميورزد.«

{P - مجله پرسمان، پيش شماره اول ص 7، به نقل از آية الله جوادي آملي. P}



نكته مهم ديگر آن كه وصال عاشق به معشوق حقيقي نه تنها مدفن عشق نبوده بلكه سبب زيادي عشق ميگردد به گونهاي كه عاشق محو در جمال معشوق شده و خود مظهري از معشوق ميگردد چنانكه در روايتي از علي(ع) نقل شده است كه فرمود:

»اَنَا عِلْمُ اللّهِ وَ اَنَا قَلْبُ اللّهِ وَ لِسانُ اللّهِ النّاطِقِ وَ عَيْنُ اللّهِ وَ جَنْبُ اللّهِ وَ اَنَا يَدُاللّه«

{P - اربعين حديث امام خميني، ص 596، به نقل از توحيد صدوق، ص 164، باب 22 در معني جنب الله. P}

من علم و قلب و دست و زبان و چشم و پهلوي خدا هستم

راه رسيدن به عشق حقيقي:

بهترين راه رسيدن به لقاي محبوب انجام واجبات الهي است، چنان كه در حديث قدسي خداي متعال اين طريق را به بندگانش توصيه كرده است:

»ما يَتَقَرَّبُ اِلَيَّ عَبْدٌ مِن عِبادِي بِشَيءٍ اَحَبَّ اِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ«

{P - اربعين حديث امام، ص 581، به نقل از اصول كافي، ج 2، ص352، كتاب ايمان و كفر، حديث 8. P}

هيچ بندهاي از بندگان من توسط چيزي به من نزديك نميشود كه دوست داشتنيتر از انجام اعمالي است كه بر او واجب كردم

علاوه بر آن، انجام مستحبات نيز نقش زيادي در افزايش قرب الهي و درك آثار عظيم معنوي لقاي دوست خواهد داشت چنان كه در ادامه روايات ذكر شده آمده است:

»وَ اِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ اِلَيَّ بِالنّافِلَةِ حَتي اُحِبَّهُ فَاِذا اَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الّذي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذي يُبْصِرُ بِهِ وِ لِسانَهُ الَّذي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُالَّذي يَبْطِشُ بِها اِنْ دَعانِي اَحْبَبْتُهُ وَ اِنْ سَأَلَني اَعْطَيْتُهُ«

{P - اربعين حديث امام، ص 581، به نقل از اصول كافي، ج 2، ص352، كتاب ايمان و كفر، حديث 8. P}

همانا بنده نزديك ميشود به سوي من به انجام دادن نافله تا آن كه دوست بدارم او را پس وقتي كه دوست داشتم او را، ميباشم من گوش او، كه به آن ميشنود و چشمش كه به آن ميبيند و زبانش كه به آن سخن ميگويد و دستش كه به آن اخذ ميكند؛ اگر بخواند مرا جواب ميدهم او را اگر از من چيزي بخواهد عطا ميكنم به او.

حكم شرعي سخن گفتن مرد و زن نامحرم

سخن گفتن مرد و زن يا دختر و پسر نامحرم در صورتي كه به قصد لذّت نباشد و يا خوف ورود به مفسده را نداشته باشد، اشكالي ندارد.

(تحرير الوسيله و رساله مراجع)

به اميد آن كه گوهر عشق به خداوند در قلبتان شما را از عشقهاي كاذب رهانيده و با وصال بدان به آرامش واقعي نائل گرديد.



مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.